کرمانج

به وبلاگ کرمانج های لایین خوش امدید.

 

 

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.


پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,

|
 

شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن … برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !

پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت … چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …مادر جان !


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,

|
 

داستانی جدید

سلام ببخشید که چند روزی نبودم اومدم با دست پر خوب این داستان رو بخونید.@@@@@@@@@

مورچه ای در پی جمع کردن دانه های جو از راهی می گذشت

و نزدیک کندوی عسل رسید. از بوی عسل دهانش آب افتاد

ولی کندو بر بالای سنگی قرار داشت و هر چه سعی کرد

از دیواره سنگی بالا رود و به کندو برسد نشد.

دست و پایش لیز می خورد و می افتاد…


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,

|
 

داستان اموزنده


عجب آ...؟!

یکی از ثروتمندان ، میهمانی باشکوهی ترتیب داد و از همه ی اشراف و مقامات بلندپایه ی شهر دعوت کرد تا

در میهمانی اش شرکت کنند.

همه ی میهمانان خوشحال به نظر می رسیدند. انواع و اقسام غذاها، میوه ها، نوشیدنی ها، شیرینی ها و

خوردنی های ، برای پذیرایی از میهمانان آماده شده بود . خدمتگزاران از میهمانان پذیرایی می کردند.

یکی از خدمتگزاران بیمار و ضعیف بود و قدرت حرکت زیادی نداشت. به همین دلیل کارش این شده بود که

گوشه ای بنشیند و کفش میهمانان را جفت کند.

به خاطر بیماری حال و حوصله ی خندیدن و خوش آمد گفتن هم نداشت. سرش را پایین انداخته بود و کار

خودش را می کرد.

 ناگهان یکی از میهمانان با صدای بلندی گفت: “ساعتم! ساعت طلای گران قیمتم نیست.”

میهمانان دور مردی که ساعت طلایش گم شده بود، جمع شدند و هرکس حرفی می زد:

ـ مطمئن هستید که آن را با خودتان آورده بودید؟

ـ نکند ساعتتان را توی خانه ی خودتان جا گذاشته باشید.

ـ بهتر نیست جیب لباس هایتان را یک بار دیگر بگردید؟

ـ شاید کسی ساعت شما را دزدیده باشد.

ـ آخر اینجا کسی نیست که اهل دزدی باشد.

ـ بله، راست می گفت. کسی باور نمی کرد که حتی یکی از آن میهمانان ثروتمند و با شخصیت دزد باشد.

صاحب ساعت گفت: “بله حتماً یک نفر آن را دزدیده است. من ساعت طلایم را با خودم به اینجا آورده بودم.

مطمئنم، همین نیم ساعت پیش بود که به ساعتم نگاه کردم ببینم ساعت چند است.”


صاحب ساعت از این که ساعت باارزش و طلای خودش را از دست داده خیلی ناراحت بود. اما میزبان از او

ناراحت تر بود. او اصلاً دلش نمی خواست میهمانی باشکوهش بهم بخورد و آن همه هزینه و دردسری که

تحمل کرده از بین برود.

میهمانی تقریباً بهم خورد. همه دنبال ساعت طلا می گشتند . اوضاع ناجور میهمانی را فریاد یک نفر ناجورتر

کرد: “هر کس خواست از باغ خارج شود بگردید تا شک و تردیدها از بین برود.”

این حرف، توهین بزرگی به آن میهمانان عالیقدر به حساب می آمد


صدای اعتراض همه بلند شده بود که ناگهان یکی از میهمانان رو کرد به بقیه و با صدای بلند گفت: “ما آدم های

با شخصیتی هستیم. مسلماً دزدی ساعت کار هیچ یک از ما نیست. اما من فکر می کنم دزد ساعت را پیدا

کرده ام.”

همه به حرف های او توجه کردند. او با اطمینان خدمتگزار بیمار و ضعیف را نشان داد و گفت: “رفتار او خیلی

مشکوک است. حتماً ساعت را او دزدیده است.”


پیش از این که صاحب میهمانی واکنشی از خود نشان بدهد، خدمتگزاران دیگر به سر آن خدمتگزار بیچاره

ریختند و تمام سوراخ سمبه های لباسش را جستجو کردند.

خدمتگزار بیچاره که گناهی نداشت، با ناله گفت: “اگر پیش همه شرمنده ام، پیش دزد رو سفیدم. لااقل یک

نفر توی این جمع هست که به بی گناهی من اطمینان دارد. و او کسی جز دزد ساعت طلا نیست.”

نگاه خدمتگزار بیچاره، هنگامی که این حرف را می زد، به سوی همان کسی بود که او را متهم به دزدی کرده

بود. ناخودآگاه همه متوجه او شدند. میزبان به طرف او رفت و گفت: “چه ناراحت بشوی و چه نشوی باید تو را

بگردم.” و پیش از آن که مرد فرصت دفاع از خود را پیدا کند، به جستجوی جیب های او پرداخت.

خیلی زود ساعت طلا از توی جیب بغل میهمان ثروتمند پیدا شد. همه فهمیدند که بیهوده به خدمتگزار بیچاره

اتهام دزدی زده اند. میهمان با سری افکنده میهمانی را ترک کرد.


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

|
 

سخنان بزرگان

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدعشق مانند پیانو است ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری

      سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدعشق در لحظه پدید می آید و دوست داشتن در امتداد زمان

      و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيداگر انسانها بدانند فرصت با هم بودنشان چقدر محدود است محبتشان به یکدیگر نامحدود می شود

دکتر حسابی

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com وقتی در آینه می نگری و اویی را که همه جا با خود می بری دوست نمی داری ، 

       مخرب ترین کار ممکن را می کنی 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com زندگی به شیوه ای سست و بی رمق ، به هیچ روی پذیرفتنی نیست .

        همه دلایل تو برای بیحالی و ناتوانی فقط بهانه هایی است که خود به وجود آورده ای .

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com وقتی برای کاستی ها و ضعف هایت دلیل می آوری به تنها چیزی که می رسی

 همان ضعف ها و کاستی هاست .

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com درونت قلمرویی از آرامش هست که می تواند همه نیکبختی هایی که خواهان آنهایی خلق کند .

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com اگر می بینی با تو بد رفتاری می شود ،

       حتما خودت پیام " با من بد رفتاری کن "  را ارسال کرده ای .

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com جایی که ترس دامن بگسترد ، نشانی از عشق نیست.

وین والتر دایر

 

 

 

 

 


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,

|
 

جوک و اس ام اس خنده دار دی ماه ۹۱

جوک و اس ام اس خنده دار دی ماه ۹۱

http://www.RadsMs.com

 

 جوک خنده دار اس ام اس آذر ماه 90 - www.RadsMs.com

زن به شوهرش : عزیزم نظرت راجع به عشقمون چیه ؟

شوهر : سعی کن ستاره ها رو بشماری خودت میفهمی !

زن : واااااااااای عزیزم یعنی بینهایت

شوهر : نه عزیزم تلف کردن وقته !

.

.

.

 

جوک و اس ام اس جدید

 

میدونین چرا مردم کلک میزنند و دروغ میگن ؟

بخاطر اینکه اونها میدونند بخشش گرفتن از اجازه گرفتن آسونتره !

.

.

.

یه روزم دوستای مامانم با دختراشون اومده بودند خونمون

همه داشتند پرتقال پوست میکندند که من وارد شدم !

برخلاف انتظارات شما هیشکی دستشو نبرید !

 

.

.

.

 

جملات خنده دار جدید

 

عزیزم با من باش و از وجود من به زندگیت گرما و صمیمیت ببخش

و سرمای سخت زندگیت را با اعتماد به من از بین ببر

ایران رادیاتور !

.

.

.

خبر فوری فوری

وقوع یک اتفاق بزرگ در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲

این اتفاق صد در صد اتفاق می افتد

تمامی بزرگان نجوم این خبر راتایید کردند

در غروب ۲۱ دسامبر کم کم هوا رو به تاریکی خواهد رفت ، دانشمندان نام این پدیده را شب گذاشتند !

.

.

.

 

جوک جدید

بزرگترین دلهره زندگی حیف نون اینه که :

تو مهمونیا وقتی دارن بشقاب ته دیگو دست به دست میچرخونن بهش نرسه !

.

.

.

یک مثلی هست که میگه :

هرکسی در کیسه اش زر بُوَد سخنش مقبول است گرچه خر بُوَد !

 

ادامه مطلب …


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

شنبه 23 دی 1391برچسب:,

|
 

اس ام اس خنده دار

اس ام اس های خنده دار جدید - تیرماه (91)

اس ام اس های خنده دار جدید - تیرماه (91)

باباهامون جلوی باباهاشون پاشونو دراز نکردن
ما پاهامونو دراز کردیم اما به احترامشون جلوشون سیگار نکشیدیم
بچه هامون اگه تو جمع نزنن زیر گوشمون شانس آوردیم !
.
.
.
به سلامتی دزد دریایی …
که همه رو با یه چشم میبینه !
.
.
.
هم
عاشقتم , هم ازت متنفرم , میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !
.
.
.


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

شنبه 23 دی 1391برچسب:,

|
 

عکس سگ های من


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

جمعه 22 دی 1391برچسب:,

|
 

داستانی درباره ی لاکپشت

 

  

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!

در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!

پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!!!!!!!!!! !!!!!



نتیجه اخلاقی:


بعضی از ماها زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن. آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم که خودمون (عملا) هیچ کاری انجام نمی دیم.


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

|
 

سلامتی کسایی که.....

 


بزنید اون دست قشنگه رو

بزنید اون دست قشنگه رو !!….  به سلامتی کی؟!…

.* به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت :
اون رفيــــــــــــــــــــــــق منه …….
وقتي باختم گفت : من رفيـــــــــــــــــــــــــــقتم ……

*به سلامتي درياچه اورميه…
نه فقط بخاطر اينكه مظلومه به خاطر اينكه هيچ وقت اجازه نداد كسي توش غرق بشه…

*به سلامتي لرزش دست هاي پير پدر

*به سلامتي‌ اون بچه‌اي که شيمي‌ درماني کرده همه موهاش ريخته،
به باباش ميگه بابا من الان شدم مثل رونالدو يا روبرتو کارلوس؟
باباش
ميگه قربونت برم تو از همه اونا  خوش تيپ تري ….


*به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايمي

 


هنوز مونده این جا رو کلیک کن

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

امیر

به وبلاگ من خوش آمدید. خیلی ممنون می شم به سئوالاتم جوا بدین خخخخخخخخیییییییییللللللللللییییییی

 

دسته بندی

کرمانج

 

لینک دوستان

حمل و ترخیص خرده بار از چین

حمل و ترخیص چین

جلو پنجره اسپرت

سفارش آنلاین قلیون

 

مطالب قبلی

داستانی جدید

داستان اموزنده

سخنان بزرگان

جوک و اس ام اس خنده دار دی ماه ۹۱

اس ام اس خنده دار

عکس سگ های من

داستانی درباره ی لاکپشت

سلامتی کسایی که.....

مطالب خیلی قشنگ

دوستان متفاوت

دوستت دارم

ملاقات با خدا

اخطار جدی به قلبم

عصبانیت

قضاوت عجولانه

عشق واقعی

جملات زیبا

نکاتی برای خود سازی

 

نویسندگان

امیر

امیر محمد

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کرمانج و آدرس kormanjlaeen.LXB. ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک عزیزان

بچه کال

تبادل لینک پسمل

گورب گور

تبادل لینک

تبادل لینک

خرید عینک ریبن

وبلاگ حقوقی انور فردپیاده

سامانه هوشمند کوتاه پیام کوتاه

کارت شارژ انلاین ایرانسل

دختری از جنس ارامش

فن پیچ سریال مرلین

ردیاب ماشین

جلوپنجره اریو

اریو زوتی z300

جلو پنجره ایکس 60

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 286
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 290
بازدید ماه : 568
بازدید کل : 102453
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


دریافت کد بستن راست کلیک در وبلاگ

کد پیغام خوش آمدگویی


کد شمارش معکوس سال نو